به گزارش مشرق به نقل از روابط عمومي پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، اين کتابها با نامهاي «پيشينه، نقش و اهميت داستان در زندگي»، «انواع نقد ادبي» و «نقد ادبي: کارکردها، آفات» در فصل پاييز توسط سازمان انتشارات پژوهشگاه منتشر خواهد شد.
کتاب «پيشينه، نقش و اهميت داستان در زندگي» داراي 4 فصل با عناوين «علاقه شاهان به داستان»، «علاقه توده مردم به داستان»، «داستان در ادبيات کلاسيک ما و جهان» و «نقش و اهميت داستان در دوران معاصر» است.
در مقدمه اين کتاب مي خوانيم: «داستان و داستانگويي پديدهاي است که پيشينه آن، به قدمت پيدايش زبان و گويايي آدميزاد است. آنچنان که، تقريباً هيچ قوم و ملت کهني را نميتوان يافت که داراي داستانها و حکايتهاي مذهبي، حماسي، اجتماعي، و امثال آنها نباشد.
گروهي، قصه را بر تفکر، مقدم ميدانند؛ و به عبارت بهتر، قصهگويي را مرحله ابتدايي تفکر انتزاعي ميشمارند و ميگويند: اولين اقوام انساني، تفکر را نه با کمک مفاهيم و تصورات، بلکه با تصاوير شاعرانه انجام ميدادند. مطالب خود را به صورت داستان نقل ميکردند؛ و با خط هيروگليف مينوشتند.
گفته ميشود: يکي از مهمترين خاستگاههاي نخستين قصهها، اعتقادات ديني و مذهبي بشر است. بيشتر قصهها و افسانههاي دوران باستان، ريشه در باورهاي ديني بشر دارد. حتي در قصههاي سرگرمکننده و غيرديني، رنگ و صبغة اعتقادات مابعدالطبيعي بشر، در قالب خدايان افسانهاي، نمودار شده است.»
اما دومين کتاب با نام «انواع نقد ادبي» داراي فصل هايي با اسامي: «پيشينه نقد ادبي»، «انواع نقد ادبي»، «نقد اخلاقي ـ فلسفي»، «نقد ارسطويي»، «نقد اسطورهاي (کهن الگويي)»، «نقد اصالت زن (فمينيستي)»، «نقد انتظامي»، «نقد بر اساس انواع ادبي»، «نقد پديدارشناختي»، «نقد تأثرگرا (امپرسيونيستي)»، «نقد تأويلگرا (هرمنوتيک)»، «نقد تاريخي ـ تذکرهاي»، «نقد تطبيقي»، «نقد تفسيري»، «نقد تکويني»، «نقد توصيفي»، «نقد جامعهشناختي»، «نقد خلاق»، «نقد خوانندهمحور»، «نقد روانشناختي»، «نقد زبانشناختي»، «نقد ساختارگرا»، «نقد ساختارشکن»، «نقد شکل (صورت، قالب، فرم) گرا»، «نقد عملي»، «نقد عيني»، «نقد کثرتگرا (آزاد)»، «نقد کنشي»، «نقد متون»، «نقد محاکاتي»، «نقد نمودگرايي»، «نقد نو» و «پايان سخن: نقد سياسي يا نقد غيرسياسي» است.
در مقدمه اين کتاب ميخوانيم: «از يک ديدگاه ميتوان گفت: شروع غيررسمي نقد ادبي، همزمان با آغاز آفرينش نخستين اثر ادبي است. به عبارت ديگر، پيش از پيدايش تاريخ رسمي ادبيات، نقد ادبي نيز پديد آمده است. زيرا تاريخ رسمي ادبيات، تنها از زماني شکل گرفته و تدوين يافته است که اولاً، ادبيات نوشتاري شکل گرفته است. ثانياً تعداد و حجم اين آثار به حدي رسيده، که موضوع ادبيات، به عنوان يک پديدة مستقل هنري، مورد توجه ويژه انديشمندان و متوليان رسمي و غيرِرسمي فرهنگي جوامع مختلف انساني، قرار گرفته است. ضمن آنکه ميدانيم: شروع واقعي ادبيات، با ادبيات «گفتاري» است. که اين نيز، عمري به درازاي پيدايش زبان و گويايي در نوع آدميزاد دارد.
به بياني ديگر، ميتوان گفت: نخستين هنرمندي که اولين اثر ادبي را خلق کرد، پايهگذار نخستين شالودههاي نقد ادبي نيز شد. چه، هر آفرينش ادبي ـ حتي در همان اشکال ابتدايي و اوليه خود ـ يک فعاليت ذوقي (آگاهانه يا ناآگاهانه بودنِ آن، تأثيري چندان در اين مورد ندارد) و نوعي گزينش و ترکيب ويژه، در عرصه کلام است. بنابراين، همين گزينش اوليه کلامي بر کلام ديگر يا گونهاي خاص از ترکيب بر ترکيبهاي ديگر، پيرايش نهايي اثر از زوايد، و دخالتهايي آگاهانه از اين است ـ ولو به ظاهر، صرفاً مبتني بر ذوق ـ خود، گونهاي از نقد عملي و کاربردي است. از آن سو، نخستين مخاطبانِ با ذوق و فرهيختة آثار ادبي را نيز ميتوان در زمره اولين منتقدان به شمار آورد. زيرا اينان، با گزينش و ترجيح دادن اثري نسبت به اثر يا آثاري ديگر، و دل بستن بدان، يا احتمالاً تمجيد از آن اثر و آفرينندهاش، در واقع، به نوعي نقدِ ابتدايي در اين عرصه دست زده و نخستين معيارهاي سنجشي براي رويکرد ذوق مخاطبان را، به جامعي ادبي، شناساندهاند.
با اين همه، نقد، در شکل فني و علمي آن، تنها از زماني به شکل رسمي پا گرفت که اولاً، انسان نوشتن آموخت و آثار ادبي خود را به رشتي تحرير درآورد. در ثاني، اين آثار، از نظر تعداد و حجم و کيفيت، به سطحي رسيد که مقولهاي خاص به نام «ادبيات» را، در کنار ديگر مقوله هاي اجتماعي، به عنوان پديدهاي مستقل، به رسميت شناساند.»
اما آخرين کتاب «نقد ادبي: کارکردها، آفات» است. اين کتاب از 3 فصل با عناوين «نقد ادبي چيست؟»، «آفات و تبعاتِ منفي نقد» و «نکتههايي کليدي، براي نقد يک داستان» تشکيل شده است.
در مقدمه اين کتاب آمده است: «منتقدان، براي نويسندگان تازه کار، حکم يک معلم و مربي با تجربه را دارند. آنان در وادي ناشناخته يا کمشناختي نويسندگي براي اين گروه، همچون بلدها و راهنماهايي با تجربه، به اين قبيل نويسندگانْ کمک ميکنند، تا با پي بردن به نقاط ضعف و قوتهايشان، به رفع ناتوانيها و افزايش تواناييهاي خود در آثار آتياي که پديد ميآورند، بپردازند؛ و کوتاهترين راه را براي رسيدن به مقصد انتخاب کنند.
اما نويسندگان با تجربه نيز از نقد آثار خود توسط منتفدانِ با صلاحيت، بينياز نيستند. آنان هر چند ممکن است با فوت و فنهاي نوشتن آشنايي لازم را داشته باشند؛ اما دست کم، دچار دو مشکلاند: نخست اينکه، به خلاف آنچه تصور ميشود، اين گروه لزوماً بر همي روشها، شگردها و ريزهکاريهاي نوشتن ـ بهخصوص به صورتِ بهروز ـ اشراف و تسلط ندارند. بلکه در اين زمينه، چه بسا منتقدان خبره و با مطالعه، از آنان آگاهتر و مشرفتر باشند. در ثاني، آنان چه در هنگام نوشتن و چه تا مدتها پس از آن، در اثر آفريده شده توسط خود، غرقهاند. به همين سبب، ممکن است برخي از قوتها و ضعفهاي ريز و ظريف و حتي گاه بزرگِ کار خود را نبيند و متوجه نشوند. به قول يکي از ناقدان آنان يک چيز را با دقت ميبينند و چيز ديگر، از زير نظرشان درميرود. هر نويسنده، به قلب بعضي موجودات راه پيدا ميکند، و بعضي ديگر را يا نميفهمد و يا بد ميفهمد.
اين موضوع، به علت بيدقتّي، سر به هوايي و يا تنبلي نيست. بلکه علت آن، ويژگيهاي طبيعي و انساني، و نوع زندگي آنهاست. کسي که بتواند ادعا کند قادر است به همي دلها راه يابد و هيچ چيز از نظرش پوشيده نيست، نه هرگز وجود داشته است و نه به وجود خواهد آمد.»
همزمان با فرا رسيدن فصل پايير، سه اثر جديد از «محمدرضا سرشار» عضو هيئت علمي گروه ادبيات و انديشه پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي منتشر ميشود.